مقدمه
پس از دو دهه سلطه باور بر ترازنامهها در بازارها، پاندول در حال بازگشت به واقعیت است، به ویژه به زیرِ زمین. تا به امروز، ما در دورانی زندگی کردهایم که باور و چشمانداز به طور معمول از واقعیت پیشی گرفتهاند. این پیروزی ایدئولوژی بود. بازارها به جای جریان نقدینگی به کاریزما، به جای تناژ به توکنها، و به جای جوهره به نرمافزار پاداش میدادند. کریپتو، SPACها، وب 3، ویورک – هر تکرار از تکرار قبلی رهاتر بود.
اما نیروی گرانش دنیای واقعی، مانند دستی نامرئی، موانع اجتنابناپذیری را ایجاد میکند.
از نظامهای باور تا ترازنامهها
ایدئولوژی دشمن نیست، بلکه ضروری است. هر جنبش بزرگ فناوری یا سیاسی با باور آغاز میشود. اما باور بدون پشتوانه، بدون ارتباط با فیزیک، زمینشناسی یا ترمودینامیک، در نهایت به محصولی بیارزش تبدیل میشود.
بیتکوین بدون زیرساخت انرژی و سختافزار بیارزش است. خودروهای الکتریکی بدون لیتیوم، مس و مواد معدنی حیاتی، نمایش هستند. دستورالعملهای ESG بدون فلزات، نوعی خودنمایی اخلاقی است.
بازار، سرانجام، در حال به یاد آوردن این موضوع است.
داراییهای پشتوانه دار > ایدئولوژی صرف
اغلب، کشمکش بین اقتصاد ایده و اقتصاد داراییهای سخت به عنوان یک دوگانگی کاذب ارائه میشود. این چارچوب “یا این یا آن” اشتباه است. تغییر پاندول اخیر به معنای دوری از ایدهها و بازگشت صرف به داراییهای سخت نیست، بلکه گذار از ایدههای بدون پشتوانه به ایدههای دارای پشتوانه است. ایدهها ممکن است پیشران باشند، اما اکنون میپرسیم که آیا شاسی، موتور و سوختی هم وجود دارد یا خیر.
تسلا ممکن است با فروش یک چشمانداز رؤیایی از آیندهای پس از نفت آغاز کرده باشد، اما با بلوغ، تسلا مجبور شده به بالادست حرکت کند و تأمین مواد معدنی حیاتی را تضمین کند. اپل صرفاً با طراحی نرمافزار به یک غول بازار تقریباً 4 تریلیون دلاری تبدیل نشد، بلکه نرمافزار خود را با تراشهها، دستگاهها و سایر سختافزارهای خود ادغام کرد. انویدیا صرفاً سوار بر ایدئولوژی هوش مصنوعی نشد، بلکه پشته سختافزاری را ساخت که دیدگاه ایدئولوژیک هوش مصنوعی را ملموس و واقعی میکند.
این منطق اساسی رنسانس داراییهای سخت است. شما نمیتوانید یک معدن را دیجیتالی کنید. شما نمیتوانید یک ترانسفورماتور را غیرمتمرکز کنید. یک نفر، در جایی، باید بتن بریزد، سنگ معدن حفر کند یا یک پست برق بسازد.
ایدئولوژی فوقالعاده قدرتمند و متحول کننده است، اما برای پایدار بودن، به پاسپورتی نیاز دارد که توسط واقعیت مهر شده باشد.
محاسبه ایدئولوژی رها شده
این راز نیست که چرا تشکیلات سیاسی به درخواستهای ایدئولوژیک فشار میآورند. آنها ظرفیت بینظیری برای جذب و الهام بخشیدن به تودهها دارند. تشکیلات اقتصادی نیز خوشحال بودند که از این امر پیروی کنند. سرمایهگذاران با جریان نقدینگی اسمی، حداقل داراییهای سخت و بدون مبنای عینی، به شرکتهای ایدهمحور سرازیر شدند. نتیجه؟ سرمایه سوخته. SVB. ویورک. لونا. FTX. این به یک میز رولت با مضمون VC تبدیل شد، جایی که هر برد کوتاه مدت است زیرا شانس همیشه به نفع صاحبخانه است.
به دلیل هجوم اخیر شوکهای ژئوپلیتیکی و اقتصادی، روانشناسی بازار در حال تغییر است: از سرزمین رؤیا به نظم و انضباط. از اولویت دادن به داستانپردازی پویا و خام به اولویت دادن به روایتی با جوهره ملموس. ظهور محصولات کریپتویی با پشتوانه دارایی، تمرکز مجدد بر “حیاتی” بودن مواد معدنی حیاتی و احیای سهام معدنی همگی نشانههای این تنظیم مجدد هستند.
ما شاهد مراحل اولیه یک بازنگری ضروری هستیم. نه مرگ ایدئولوژی و باور، بلکه احیای تعادل.
در این محیط جدید، این صرفاً بیتکوین در برابر طلا نیست، بلکه قابلیت حمل فوری و اصطکاک معاملاتی پایین کریپتو + پشتوانه طلا است. نه فقط “انرژی سبز”، بلکه مس، کبالت و REEهایی برای ساخت محصولات کاربردی است. این انصراف از عصر ایدهها نیست، بلکه افزودن چند اسلاید متالورژی به ارائه است.
اعطای دوباره ارزش به عینیت
برای سرمایهگذاران، این فیلتر ارزیابی را تغییر میدهد. به جای پرسیدن “داستان چیست؟”، باید شروع به پرسیدن این کنیم که “ماده درون داستان چیست؟” چه کسی صاحب زمین، توان عملیاتی، ورودیها است؟
سرمایهگذاریترین ایدهها در آینده، آنهایی خواهند بود که دارای قرارگیری فیزیکی (زمین، حقوق معدنی، زیرساخت نقدی)، واقعگرایی عملیاتی (آگاه به شبکه، ایمن از منابع، از نظر لجستیکی مقرون به صرفه) و ایدئولوژی (چشمانداز) با پشتوانه صورتهای سود و زیان هستند.
فضیلت در حد اعتدال است
هم ایدهآلگرایان فناوری و هم گاوهای داراییهای سخت میتوانند از تذکر ارسطو مبنی بر اینکه فضیلت در حد اعتدال بین افراط و تفریط یافت میشود، بهرهمند شوند. نوسان پاندولی از دیدگاه ایدئولوژیک به واقعگرایی داراییهای سخت، پسرفت نیست، بلکه سالم است. فناوری نیازی به کنار گذاشتن ایدهآلهای خود ندارد، بلکه فقط باید چکمههای کار را نیز بپوشد. بدون مس، آینده خودروهای الکتریکی وجود ندارد. بدون سیلیکون، انفجار هوش مصنوعی وجود ندارد. بدون فلزات، انتقال به صفر خالص وجود ندارد.
ممکن است از معدنکاری بدگویی شده باشد، گاهی به حق، اما همچنان چارچوب اساسی پیشرفت باقی مانده است. این صنعت به نوآوریهای تکنولوژیکی نیاز دارد، درست همانطور که فناوری به رنسانس داراییهای سخت نیاز دارد. ایدهها همچنان ما را به جلو میبرند، اما بدون پایه معدنکاری، آنها زیر وزن خود فرو میریزند.
* اریک گرووز، استراتژی شرکت و مشاور حقوقی داخلی در شرکتهای مورگان است.
دیدگاهها و نظرات بیان شده در این ستون متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع رسمی MINING.COM یا گروه Northern Miner نیست.
نویسنده: Cecilia Jamasmie
منبع مقاله: From tokens to tonnes: the great market regrounding


بدون دیدگاه